شعر "شب برفی کریسمس"
خانه ای کوچک و زیبا
در جنگلی بزرگ
با درختانی بلند
و پوشیده از برف
به غیر از آدم برفی
که لبخندی بر لب دارد
همه کنار آتش بخاری جمع اند
و چه شادمانه و خوشبخت
سال نو را با هم
و در کنار درخت کاج تزئین شده
جشن می گیرند
و بیرون
دانه های بلورین برف
آرام آرام پایین می آیند
در شب برفی کریسمس...
شعر "آدمک برفی"
طلسمم کرده ای آری شبیه آدمک برفی
پراز فریاد تکراری شبیه آدمک برفی
مراازنو تراشیدی ز جنس سرد برف و بعد
نمودی پرده برداری شبیه آدمک برفی
سرش ازمن تنش ازمن نگاه برفی اش از تو
میان چار دیواری شبیه آدمک برفی
وجودم برف باریدو زمستان حضورم را
نگفتی دوستم داری شبیه آدمک برفی
وطفلی کودک قلبم زکامی سخت میگیرد
تو از گرمای بیزاری شبیه آدمک برفی
دلم تنهاست مثل تو دلم اینجاست مثل تو
ودراین آخر کاری شبیه آدمک برفی
شعر "سال نو میلادی و عید کریسمس مبارک
میلاد مسیح و عید کریسمس
عید است و شادی
نه عید نوروز
جشن مسیحاست
نامش , کریسمس
آغوش مریم
نوری مبین است
بس می درخشد
آن روح ماهش
بلبل زشادی
با صد ترانه
بر شاخه شاخه
هی می زند پر
فصل زمستان
چه نوبهاری است
دشت و دمن شد
با غنچه زیبا
شبنم به گلها
ناز است و غلطان
رویایی گشته است
دنیای گلها
تن پوش روشن
هرجا صفا یی است
از سوز سردی
آنجا نمایان
صد لاله در باغ
بر سبزه حالی است
این لطف و رحمت
از آن الله است